امام(ره) علیه کسانی که عجایب و غرایب در کتابهایشان می‌نویسند:

 

هنوززمانی که ایشان راغیرمنتظره پشت درخانه دیدم ازیاد نمی‌برم.درخواستی داشت وآن این بود که مطلبی دررد نسبت‌های ناروای به شیعه درباب تحریف قرآن بنویسم

گفتم چرا خودتان که استاد فن هستید نمی نویسید؟ ایشان فرمودند:محظوراتی دارم.امرایشان رااطاعت کردم،مشروط به آن که پس ازنوشتن،آن رابادقت بخوانند.حاصل کارپس ازچند ماه کتابی شد که به توصیه ایشان نامش را

اکذوبة تحریف القرآن بین الشیعة و السنة گذاشتم.ایشان وپس از‌آن استاد تسخیری آن متن را خواندند واثریاد شده بااصلاحات آن دوبزرگوارمنتشر شد
بعدهایک باردیگربازنویسی شد ومطالبی برآن افزوده گشت.صد البته کتابهای بهتری پس از آن دراین باب نوشته شد که اهل فن می‌شناسند،اما آن زمان،اثردردسترس وبه روزوجود نداشت وانتشارش مؤثر بود
درآن کتاب،نظری مطرح شد که اساس پیشین داشت وآن این بود که قول به تحریف قرآن توسط برخی از حشویه شیعه واخباری های قدیمی به دلایل واهی مطرح شده است.اما علمای اصولی شیعه ـ اصولی دراصطلاح قرن ششم که درباب عقاید دیدگاه اصولی داشتند ـ هیچ گاه چنین امری رامطرح نکرده ونپذیرفتند وهمیشه آن مشت حشوی مذهب رامورد طعن قرار دادند وآرائشان را بی اساس خواندند
داستان مزبوربه روزگارصفوی رسید ودراواخرعهدصفوی که باردیگراخباری گری شیوع
یافت، حرف هایی و نظرهایی در این باب مطرح شد.اما بحث طلبگی ـ اخباری مزبو،هیچ گاه وجهه عمومی درجامعه شیعه نیافت.شاهد آن هم هزاران قرآن کتابت شده وبعدا چاپ شده درطول قرون درمیان شیعیان است که گواه عدم تأثیراین آرای شاذ ونادروبی پایه اخباری ها درجامعه شیعه است که با نظارت مجتهدین امورات دینی‌اش را گذرانده است
همان زمان،درکتاب«اکذوبه»اقوال زیادی ازعالمان فرهیخته شیعه ازقدیم وجدید را درباب اعتقاد به سلامت قرآن آوردم،چنان که دیگران بیش ازبنده آوردند.با این حال،نبایدانکارکرد که کسانی ازگذشتگان بوده‌اند که چنین مطالبی مطرح کرده‌ بودند ودرعصرنزدیک به ما، یکی ازبدترین نوشته ها کتاب«فصل الخطاب» میرزای نوری (م 1320) است که مشکل بزرگی برای شیعه درست کرده است
مرحوم نوری ازنظردانش،انسان برجسته‌ای بود اما به هرحال، درباورهای دینی خود،رویه اخباری وحدیثی داشت.وی ازروی علاقه به همین اخبارواحادیث که بیشتردرحاشیه بود، کتاب مستدرک را گردآوری کرد.این اثرضمن این که ازنظرتاریخ حدیث مهم است،اما علمای شیعه نه براساس آن بلکه صرفا براساس وسائل الشیعه که براساس متون اصیل حدیثی نوشته شده،فتوا می‌دهند.ازهمان زمان گفتند که حاجی نوری،احادیثی را که شیخ حرقیچی کرده ودورریخته بود،دوباره جمع کرده ومستدرک را ازآن پدید آورد
حالا با این داستانی که عرض شد،می‌خواهم متنی راازامام خمینی درباره حاجی نوری و بحث تحریف نقل کنم.گرچه می‌دانم،مخالفان شیعه،اگرنه فقط امام وعلمای بزرگ شیعه، بلکه اگرهمه جامعه شیعه هم اجماع داشتند که تحریف قائلی ندارد،بازمی گوینداینان تقیه می کنند و راستش رانمی‌گویند
کتاب انوارالهدایه ازامام خمینی که تعلیقات برکفایة‌الاصول است، دردومجلد درسال 1372 ش منتشر شد.امام د بخشی ازاین کتاب،به مناسبت بحثی رادرباره مسأله تحریف قرآن مطرح کرده است
بحث ازاین جا آغازمی شود که اخباری ها تردید‌هایی رادرباره حجیت ظاهرقرآن مطرح کرده ونخستین حرف آنها اشاره به اخباری است که درباره تحریف قرآن مطرح شده است
امام در پاسخ می‌نویسد
تحریف به هیچ روی درقرآن واقع نشده واین باورمحققان ازاهل سنت وتشیع وچهره های علمی این دومذهب است.دراین باره می‌توانید به مقدمه تفسیرآلاءالرحمن بلاغی مراجعه کنید
امام سپس با اشاره به این که این توهمی است که نویسنده فصل الخطاب کرده می‌افزاید
کتابهای وی علماً وعملاً هیچ فایده‌ای دربرندارد.زیرا روش وی چنان است که روایات ضعیف را که اصحاب ازآنها اعراض ودوری کرده‌اندارائه می‌دهد،روایاتی که صاحبان عقل و درایت ازقدمای اصحاب مانندسه محمد (کلینی، صدوق و شیخ طوسی)ازآن منزه اند.این وضعیت غالب کتابهای روایی اومانندمستدرک است،اماازدیگرآثارش نپرس که مشحون از داستان وحکایات غریب است که بیشتر شبیه هزلیات است تا مسائل جدی.وی بااین که مردی صالح و متتبع بوداما اشتیاقی که به جمع آوری اخبارضعیف وغرائب وعجایب وچیزهایی که عقل سلیم ورأی مستقیم باورندارد داشت،بیش ازجمع آوری سخنان سودمند بود.شگفت از معاصرین اوازمدعیان بیداری است که چگونه ازاین امرغفلت کردند تامطلبی پیش آمد که آسمانها برای آن گریان شدند و نزدیک بود که زمین پراکنده گردد
اشاره ایشان به همین بحث تحریف است واین کتاب تا چه اندازه به شیعه لطمه زد
ایشان سپس می‌فرمایند

اگراین طوربود که به قول اینان قرآن آن زمان،مشحون ازذکرعلی واهل بیت واثبات ولایت وامامت آن بزرگواران بود،چراامیرمؤمنان وفاطمه وحسن وحسین علیهم السلام وسلمان و ابوذرومقداروعمارودیگراصحاب درپی اثبات خلافت اهل بیت بودند،به این آیات ادعایی تمسک نکردند؟ چراآنان به احادیث استدلال می کردند وبه آن آیات تمسک واستدلال نمی‌کردند؟
اگرقرآن مشحون ازنام امیرمؤمنان(ع)واولاد معصوم اوبود،چراپیامبر(ص

درحجة الوداع درسال آخرعمرشریفش نگران آن بود که نام بیاوردوخداوند باآیت«والله یعصمک من الناس»اشارت به آن کرد؟
و چراپیامبر(ص) دربستررحلت،کاغذ ودوات وقلم خواست تا چیزی درباره نام علی (ع) بنویسد

آیا فکرمی کرداثرآن بیش ازآن همه آیات ادعایی است؟
امام(ره) در نهایت می‌نویسد
فضاحت این سخن زشت وعقیده نادرست واضح ترازآن است که برافرادعاقل مخفی بماند جزاین که مع الاسف و به رغم خواست علمای اسلام وحافظان شریعت سید انام،همین فساد شیوع یافت
(انواع الهدایه: 1 / 243 ـ 246).
این مطالب نه تنها درطرح ارزشمند این موضوع که امام خمینی با آن عظمت ونقش بزرگی که درشیعه دارد منکرچنین نسبت ناروایی است،بس مهم است،بلکه دیدگاه امام درباره اخباری گری،گردآوری نوشته جات داستانی و عجایب وغرایب که این روزها باب شده،و قدرت استدلال ایشان درمسأله یاد شده رابخوبی نشان می‌دهد.
روحش شاد و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

برگرفته ازسخنرانی حجه الاسلام رسول جعفریان

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: جمعه 12 خرداد 1391برچسب:,
ارسال توسط علی قادری
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 72
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 137
بازدید کل : 254855
تعداد مطالب : 287
تعداد نظرات : 71
تعداد آنلاین : 1